گفته می شود کریستوفر نولان ده سال برای نوشتن داستان فیلم Inception وقت صرف کرده است. قهرمان فیلم او یک معمار جوان است که با به چالش کشیدن او ما را با پیچ وخم خیرهکننده اثرش آزمایش میکند. نولان باید این داستان را بارها و بارها بازنویسی کرده باشد و متوجه شده باشد که هر تغییری در کل بافت اثر تاثیرگذار است.
Inception در یک نگاه
فیلم Inception فیلمی است که در برابر اسپویل مصون است و اینکه به شما بگویند چگونه به آنجا رسیده است باعث گیج شدن میشود. در این فیلم همه چیز یک فرآیند است، در مورد مبارزه با صفحات پوشیده از واقعیت و رویا، واقعیت در رویا، رویاهای بدون واقعیت. درست مانند یک شعبده بازی نفس گیر است. داستان مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده بود و داستان برعکس روایت میشد.
واقیت و رویا در فیلم Inception
تماشاگر فیلم Inception نیز مانند قهرمان آن فیلم در زمان و تجربه سرگردان است. ما هرگز نمیتوانیم کاملاً مطمئن باشیم که رابطه بین زمان رویایی و زمان واقعی چیست. شخصیت اصلی فیلم توضیح میدهد که شما هرگز نمیتوانید شروع یک رویا را به یاد بیاورید و رویاهایی که به نظر میرسد ساعت ها زمان بردهاند ممکن است فقط مدت کوتاهی دوام بیاورند. این چیزی است که وقتی خواب می بینید نمیدانید.
روایت فیلم
کاب (لئوناردو دی کاپریو) در فیلم Inception یک مهاجم شرکتی از بالاترین درجه است. او در ذهن مردان دیگر نفوذ میکند تا ایدههای آنها را بدزدد. او توسط یک میلیاردر قدرتمند استخدام میشود تا برعکس این کار را انجام دهد: معرفی یک ایده به ذهن رقیب؛ او آنقدر خوب انجامش دهد که رقیب فکر کند این ایده متعلق به خودش است. ذهن ما نسبت به ایدههای خارجی به همان اندازه هوشیار است که سیستم ایمنی ما نسبت به عوامل بیماریزا. مرد ثروتمندی به نام سایتو (کن واتانابه) به او پیشنهادی میدهد که نمیتواند رد کند، پیشنهادی که به تبعید اجباری کاب از خانه و خانواده پایان میدهد.
مطالب سینمایی را با پوفیلمو دنبال کنید.