سه زن، هر کدام در هر زمان، در هر مکان. سه اقدام به خودکشی، دو مورد موفقیت آمیز. شخصیتهای فیلم ساعتها همه به نوعی با یک رمان مرتبط هستند. ویرجینیا وولف در سال 1941 در ساسکس، جیبهایش را پر از سنگ میکند و به داخل رودخانه میرود تا غرق شود. همچنین در سال 1951 در لس آنجلس، لورا براون کیفش را پر از قرص میکند و به هتلی میرود تا خود را بکشد. در نیویورک در سال 2001، کلاریسا وان مردی را که زمانی با او ازدواج کرده بود، تماشا میکند که تصمیم میگیرد اجازه دهد از پنجره بیفتد یا نه.
catchy hours
without flower
without water
for a long time
every man every woman
with a child
without name
for many hours of the life or die.
شخصیتهای فیلم ساعتها
رمان خانم دالووی توسط ویرجینیاوولف در سال 1925 نوشته شدهاست. فیلم در ابتدا روزی را نشان میدهد که در آن زنی صبحانه می خورد، گل می خرد و برای برپایی یک مهمانی حاضر میشود. داستان اول در “ساعت ها” ویرجینیا را نشان میدهد که درباره زن مینویسد، داستان دوم لورا را در حال خواندن کتاب نشان میدهد. داستان سوم نشان می دهد که کلاریسا پس از گفتن یکی از جملات معروف کتاب در حال خریدن گل است.
هر سه داستان در «ساعتها» با صبحانه شروع میشوند، شامل تدارک مهمانیها میشوند و با غم و اندوه تمام میشوند. دو نفر از شخصیتهای داستان دوم دوباره در داستان سوم ظاهر میشوند، اما داستانها گریز به یکدیگر ندارند. در عوض، همه آنها حول شخصیت خیالی خانم دلووی میچرخند؛ که چهرهای شجاع به دنیا نشان میدهد. اما او تنها است، در درون خود به دور از عشقی که میخواهد؛کاملاً تنها.
کارگردانی فیلم ساعتها
«ساعتها» به کارگردانی استیون دالدری و بر اساس رمان مایکل کانینگهام به نام ساعتها میباشد. دالدری سعی نمیکند این سه داستان را به موازات هم پیش ببرد. این فیلم بیشتر شبیه مراقبهای در قسمتهای جداگانه است که با حساسیت خاصی به هم مرتبط شدهاند: حساسیت وولف، رماننویس بزرگی که کتاب کوچکی با عنوان اتاقی از خود نوشت که به نوعی آغازگر فمینیسم مدرن بود. نتیجه مشاهدات او این بود که در طول تاریخ، زنان در سرتاسر خانهای که توسط شوهران و خانوادههایشان اشغال شده بود اتاقی برای خود نداشتند.
جزییات فیلم ساعتها
در «ساعتها»، وولف (نیکول کیدمن) اتاقی برای خودش دارد. لورا (جولیان مور)، که در دهه 1950 با او آشنا میشویم، یک زن خانه دار معمولی حومه شهر با شوهری دوست داشتنی و قابل اعتماد (جان سی. ریلی) زندگی میکند که او را دوست ندارد و پسری که عجیب بنظر میرسد. یک بوسه غافلگیرکننده در اواسط داستان لورا به ما نشان میدهد که امکانداشت او به عنوان یک لزبین در زندگی خوشحالتر بودهباشد. کلاریسا (مریل استریپ)، به عنوان یک لزبین زندگیمیکند. او و شریک زندگیاش (الیسون جنی) در حال بزرگ کردن یک دختر (کلر دینز) و مراقبت از دوست خود ریچارد (اد هریس) هستند که اکنون به دلیل ایدز در حال مرگ است.
خودکشی در فیلم ساعتها
اگر پیشرفت این سه داستان چیزی را نشان دهد، نشانمیدهد که آزادی شخصی در طول دههها بسیار گسترش یافتهاست، اما مسئولیتهای انسانی و حقایق حاکم بر زندگی مسائلی را باقیمیگذارد. همچنین نشان میدهد که خودکشی به دلایل مختلف به روشهای مختلف رخ میدهد. خودکشی وولف در زمان سلامت عقل در مبارزه او با بیماری روانی اتفاق میافتد. او در یادداشتی برای لئونارد مینویسد که احساس میکند دوباره جنون او شروع شده و میخواهد به خاطرعشقش از او در امان بماند. لورا نیز از روی ناامیدی اقدام به خودکشی میکند. او نمیتواند زندگی خود را تحمل کند و هیچ راهی برای خروج از آن نمیبیند. ریچارد، شخصیت اد هریس، در آخرین مراحل دردناک مرگ است و بنابراین خودکشی او رنگ دیگری به خود میگیرد.
پیام فیلم ساعتها
با این حال فیلم در مورد سه رویکرد به تمایلات جنسی یا سه رویکرد برای خودکشی نیست. ممکن است سه نسخه از خانم دالووی باشد که در رمان وولف از نظر ظاهری یک مهماندارعالی، همسر یک سیاستمدار است، اما در درون خود خودهای دیگری را نیز دارد. میتوان شباهتهایی بین خانم دالووی و «ساعتها» پیدا کرد.
دو نفر از شخصیتهای داستان دوم دوباره در داستان سوم ظاهرمیشوند. من توضیح نمیدهم که چگونه این اتفاق میافتد، اما واقعیت این است که یک گرداب احساسی در پایان فیلم ایجاد میشود که در آن میبینیم که زندگی بدون عشق ویران میشود.
مطالب سینمایی را در سایت پوفیلمو دنبال کنید.