پیکی بلایندرز در طول سالها مسیر پرفرازونشیبی داشته است. برخی استدلال میکنند که فصلهای اولیه بهنسبت هیجانانگیزتر بودهاند. فیلمبرداری و تصاویر بصری پیکی بلایندرز با مجموعههای اکشن بزرگ و صحنههای هیجانانگیزشان برابری میکند. پیکی بلایندرز دهه 1920 لندن را در کنار مناطق تیره و فقیرانه بیرمنگام زنده میکند.
شخصیتها
داستان عمدتاً حول محور پیکی بلایندرز می چرخد، گروهی از مردانی که کتوشلوار به تن و کلاهی صاف به سر دارند. آنها تجارت کوچک شرط بندی را در قلب یکی از فقیرترین مناطق بیرمنگام اداره میکنند. توماس شلبی جاه طلب (کیلین مورفی) زمانی که جعبهای از اسلحههای پرسود در اختیارش قرار میگیرد. او محدودیتهایش را بررسی میکند تا ببیند که با این هدیه خطرناک چه میشود کرد.
بازرس چستر کمپبل (سم نیل)، یک ایرلندی موقر و البته جدی قول میدهد اسلحهها را به وینستون چرچیل بازگرداند و مردان متخلف را موظف به پرداخت جریمه کند.
در حالی که توماس، آرتور (پل اندرسون) و عمه پولی (هلن مککروری) مسائل اخلاقی مرتبط با کار درست با اسلحهها را حل میکنند، تامی به توسعه کسبوکار توجه میکند و توجه خود را به بیلی کیمبر (چارلی کرید مایلز) معطوف میکند. تلاش برای برکناری او در قدرت شرط بندی و گرفتن سهم خود از سود است.
وقتی صحبت از شخصیتها میشود، هر یک از بازیگران کلیدی به همان اندازه کاریزماتیک هستند که به یاد بمانند. هر چند تامی به راحتی از نمایش خارج می شود. آمیزهای از فحشهای جدی و شخصیتی سرد و یخی او را به یک قهرمان قدرتمند تبدیل میکند و چستر کمپبل به کمک سم نیل غیرقابل پیشبینی، دشمنیای شایسته او نشان میدهد.
دیگر شخصیتها، همگی شوخ طبعیها و ویژگیهای خاص خود را دارند، با سادهلوحی آرتور که به خوبی در تقلا است تا موقعیت خود را به عنوان پیشتاز کسبوکار میان اعضای خانواده به دست آورد.
داستان سریال
این تمرکز دوگانه در طول 6 قسمت در هر دو خط داستانی فصل اول پیکی بلایندرز به هم نزدیک شده و با یک انفجار به پایان میرسد. پایانی محکم، رضایت بخش و غافلگیرکننده را برای فصل اول ارائه میدهد.
این تمرکز شخصیت محور در سراسر سریال بسیار خوب عمل میکند، با نشان دادن تکههایی از دوران جنگ جهانی اول در سریال، که تامی را در بخشهایی از سریال آزار میدهد. این نهتنها به تثبیت زیباییشناسی دوره زمانی، که همراه با نماهای مختلف و حرکات گسترده دوربین نشان داده میشود بلکه خلقوخو و نگرش طبقات مختلف اجتماعی آنزمان را تشریح میکند.
همه اینها از طریق استفاده هوشمندانه از نورپردازی، ایجاد سایههای شوم و مخوف روی چهرهها و صحنههای حمام کردن در رنگی مرموز واضح میشود. این بهزیبایی با صحنههای بیمارگونه درخشان املاک کیمبر و همچنین صحنههایی که شخصیتهای با موقعیت بالاتر را در فضای باز در طول روز نشان میدهند، تضاد دارد. همه آنچه باید در مورد سریال گودال بدانید.
پیکی بلایندرز یک درام جنایی از دوره زمانیای است که نهتنها آن را با مجموعهای از طراحی صحنه و لباس معتبر دقیق به تصویر میکشد، بلکه این کار را با گروهی از شخصیتهای به یاد ماندنی در انجام میدهد.
توماس شلبی؛ ستاره پیکی بلایندرز
کیلین مورفی اینمرد را با چنان وحشیگری به تصویر میکشد که دشوار؛ کسی جذب شخصیتاش نشود. گاهی اوقات داستان پیچیده به نظر میرسد، بهویژه در قسمت ماقبل آخر. با اینوجود فصل اول پیکی بلایندرز با پایانی رضایتبخش، مملو از تنش و درام، موفق میشود چشماندازی جذاب و سرگرمکننده را در آینده ایجاد کند.
فصل دوم پیکی بلایندرز
پیکی بلایندرز در فصل دوم با انتقام برمیگردد؛ انتقامی بر اساس آنچه در گذشته اتفاق افتاده بود، با جذابیت بیشتری ماجرا را پیش میبرد. با توجه به هدف شلبی برای یک معامله تجاری پرسود در لندن و خطرات همیشگی، گروه بیرمنگام 6 اپیزود را به سمتی اوج میدهد که در برای فصل سوم کاملاً باز باشد.
پس از اوج تکاندهنده پایان فصل اول پیکی بلایندرز، بیرمنگام بعد از دو سال با توماس شلبی (کیلین مورفی) بهعنوان سردسته برمیگردد. انفجاری در اوایل اپیزود، شهر را به لرزه در میآورد، میخانه توماس، The Garrison، تکهتکه شده و به آوار تبدیل میشود.
توماس شلبی در پیکی بلایندرز 2
البته این بخشی از یک نقشه بزرگ است؛ نقشهای که امپراتوری جنایتکار توماس را در لندن گسترش میدهد، همچنین یک برنامه ترور. وضعیت روانی غیرقابل پیشبینی آرتور (پل اندرسون) و تلاش پولی (هلن مککروری) برای رسیدگی به فرزندان گمشدهاش، شش قسمت را تشکیل میدهد. توسعه شخصیت عالی توماس در فصل اول باعث شد که او با تجربیات دلخراش خود در جنگ دست و پنجه نرم کند. پس برای لندن اینتهدیدی مرگبار و پرمخاطره بخاطر مقابله با توماس است. شخصیت توماس در اینفصل از باجگیری و ضربوشتم گرفته تا مذاکرات پرفشار؛ مشکلات زیادی را پشتسرگذاشته است. البته با اضافهشدن مربی اسب جنبه ملایمتری از رفتار او در طول قسمتها دیده میشود.
شخصیتها در فصل دوم
در این فصل نیز بازیگران مکمل پیکی بلایندرز، آرتور و پولی، با حضور جدیترشان داستان را جذاب میکنند. جنگ پولی برای یافتن پسرش در طول فصل به پایان میرسد، و برای اولین بار جنبه ملایمتری از شخصیت سخت او دیده میشود که بخشی از لایه پنهان شخصیت او است. از سوی دیگر، آرتور به سرعت در هرجومرج فرومیرود و سلامت روانیاش در بیشتر قسمتهای فصل در خطر است. همچنین تا پایان فصل اعتیاد او به مواد مخدر به اوج میرسد.
به طور کلی، فصل دوم با تأکید بیشتر بر شخصیتهای فرعی و گنجاندن چندین آنتاگونیست کاریزماتیک در ترکیب از هرنظر بهتر از فصل اول است. تلاش توماس برای حرکت در دنیای جنایتکارانه برشی رضایتبخش از درامی جنایی ارائه میدهد.
فصل سوم پیکی بلایندرز
پیکی بلایندرز که هنوز از پایان انفجاری فصل دوم فاصله چندانی نگرفته بود، برای سومین فصل خود به دنیای جنایتکار بازمیگردد. اما اینبار با لحنی تیرهتر و داستانی بسیار جاهطلبانهتر، گاهی اوقات اینطور احساس میشود که طرح از کنترل خارج شده است، اما موفق میشود پایان جذابش همه چیز را تا کنار هم نگه دارد. تامی که در امور روسیه فعالیت میکند، در بیشتر 6 قسمت در حال بازی کردن با گروهی از افراد جنایتکار و حیلهگر دیده میشود. او در هر نوبت از بسیاری جهات لحنی با طنزی ملایم در اوایل کار تنظیم میکند تا لحن تیرهتر را جبران کند.
داستان با ازدواج توماس شلبی آغاز میشود. سال گذشته علامت سوالی بر جای گذاشت که او کدام برای ازدواج انتخاب میکند، او با گریس ازدواج کرده است و به نظر میرسد که آنها با پسرشان چارلی با خوشبختی زندگی کنند. یعنی تا زمانی که تامی با روسهای خطرناک و کشیش نفرتانگیز ایرلندی، پدر جان هیوز، قاطی میشود. از اینجا، تامی و خانواده شلبی تلاش میکنند تا کنترل خود را در دنیای جدید و خطرناکی که در آن گرفتار شدهاند، روی دادرسی حفظ کنند. روسها شبیه هیچ کدام از تهدیدهایی نیستند که قبلاً خانواده با آن روبرو بودهاند.
ضرر و زیان در طول مسیر
در حالی که پیکی بلایندرز در فصل دوم با بازیگران فرعی همراه بود؛ فصل سوم زمان بسیار بیشتری را صرف تکمیل داستانهای فرعی این شخصیتها میکند. آرتور که اکنون ازدواج کرده و به کتاب مقدس سوگند خورده است، دائماً خود را در حال مبارزه با تعهد خود به خانواده میبیند. او برای یافتن پولی برای هدف و نقش خود در زندگی تلاش میکند و با پژواک عاشقانه یک نقاش در هوا درگیر میشود. مایکل با پدر جان هیوز آشنا میشود و قول میدهد که به شگردهای شیطانی او پایان دهد، در حالی که جان در تلاش است به عنوان یک بازیگر اصلی در خانواده ثابت شود. همه این خطوط داستانی با طرح اصلی در هم آمیخته که تامی را در بخش عمدهای از فصل در نقطه شکست قرار میدهد.
همه اینها به یک پایان انفجاری ختم میشود که رقبای سال گذشته شاهد آن بودند. اگر چیزی وجود داشته باشد که پیکی بلایندرز به خوبی از پس آن بر میآید، پایان فصلها است. فصل سوم هم از این قاعده مستثنی نیست. با ریسک بیشتری نسبت به قبل، این اپیزودها شاهد مسابقهای با زمان است که با انبوهی از نماها و ویرایشهای چشمگیر ترکیب شده است و با استقبالی طوفانی برای فصل چهارم به پایان میرسد.
پایان طوفانی فصل 3
فصل سوم پیکی بلایندرز نسبت به قبل، فصلی بسیار قابل تامل است، با قوس عمیقتری نسبت به آن چیزی که ما در باند خیابانی بیرمنگام میبینیم. در راس آن، شلبیها در نهایت به مبارزه برای زندگی خود منجر میشوند و پایان فصل سوم، انتظاری فوقالعاده برای فصل چهار است. پرداخت شخصیتها مانند همیشه عالی بوده است، آرتور و پولی نسبت به همیشه عمق بیشتری به بازی خود دادهاند. این در حالی است که فصل دوم در بخش نویسندگی نسبت به فصل سوم کمی فشرده تر بود.
فصل چهارم پیکی بلایندرز شامل مقدار کمی چرخش و تعامل در خارج از صفحه نمایش است تا خانواده شلبی از مخمصه خارج شود. در فصل 4 انتقام بیکفایت لوکا چانگرتا و گروه مردان شاد و اغلب سبیلدارش دیده میشوند. آنها مصمم بودند تامی شلبی و بقیه اعضای خانوادهاش را به جوش بیاورند. و درست همانطور که در فصول گذشته انجام شد، تامی به حریفش این فرصت را داد که فکر کند پیروز شده است. زمانی که انتقام مکانیزمی است که طرح یک سریال در حال ساخت را هدایت میکند، اغلب مشکل ایجاد میشود. شخصیتهای سوخته ای مانند جان وجود دارند که برای شروع فصل بیرون در میان شلیک گلولهها آمدند و خطرات را نشان کردند، اما اوج تکاندهنده آن نقطه به زودی محو میشود.