فیلم قرمز آخرین قسمت از Three Colours trilogy است که به شعارهای انقلاب فرانسه اشاره دارد. همچنین آخرین فیلم ساخته شده توسط کریستوف کیشلوفسکی که نماد پیشرفت خلاقانه اوست.
کریستوف کیشلوفسکی در آثار اولیه خود، چه در فیلمهای مستند و چه در فیلمهای بلند، قهرمانان داستان خود را در برخورد با نظام سیاسی و جامعه به تصویر میکشد. اولین علامت خروج او از سیاست به سمت مسائل وجودی یا متافیزیکی شانس کور بود که در سال 1981 اکران شد.
سبک کیشلوفسکی
کار کیشلوفسکی از نیمه دوم دهه 1980، درباره مردی خارج از سیاست است که در دام سرنوشت افتاده است. در این فیلمها (سه رنگ)، کارگردان با زمان و مکان کنشها به شکلی متعارف برخورد میکند. او موقعیتهای انتزاعی را نه برای توصیف دنیای اطرافش، بلکه برای درک آن به شکلی که خلق شده میسازد. این ویژگی در فیلم قرمز نیز پررنگ است. کیشلوفسکی آگاهانه واقعیت ارائه شده از واقعگرایی جزئی را از بین میبرد تا ماهیت متافیزیکی آن را آشکارسازد. در فیلم قرمز Red (1994)، او به منابع درک متافیزیکی خود از شرایط انسانی باز میگردد و در انواع فرضی سرنوشت انسان دقیق میشود.
داستان فیلم قرمز
قهرمان فیلم قرمز ، ولنتین، دانش آموزی که به عنوان مدل کار میکند و با ماشین سگی را میکشد. او با صاحب سگ که یک قاضی بازنشسته تلخ است ملاقات میکند. این تصادف به ولنتین اجازه میدهد تا اوقات فراغت عجیب قاضی را کشف کند. او یک سرگرمی دارد که خیلی اخلاقی نیست: مرد از یک گیرنده رادیویی مجهز برای استراق سمع مکالمات همسایگانش استفاده میکند و از ورود به زندگی صمیمی دیگران لذت میبرد. دختر در یکی از ملاقاتها متوجه میشود که او را نیز کنترل میکند. قاضی از صحبتهای او با دوست پسرش که در خارج از کشور کار میکند و همچنین از مشکلات خانوادگی او آگاه است.
نگرش دختر نسبت به قاضی دوسویه میشود که هم به تحقیر و هم به یک شیفتگی عجیب نزدیک است و میخواهد دلیل رفتار او را بفهمد. تماسهای تلفنی او با دوست پسرش که قبلاً مملو از صمیمیت بود، اکنون سرد شده است. ولنتین آگاه است که آنها شنیده میشوند. عدم صداقت در رابطه آنها نفوذ میکند و از جدایی اجتناب ناپذیر آنها خبر میدهد.
همانطور که بدبینی مرد سالخورده برای ولنتین جذاب به نظر میرسد، مرد نیز مجذوب مهربانی و ملایمت او میشود که با زیبایی ظریف او تناسب دارد. در ادامه فیلم قرمز میبینیم مرد تلخ تحت تأثیر ولنتین، رفتار خود را تغییر میدهد و اعمال زشت خود را فاش میکند، حتی میخواهد با عواقب آنها مواجه شود. او حقیقت را در مورد رویدادهای گذشته که منجر به بیتفاوتیاش نسبت به دیگران شده است، برای ولنتین باز میکند.
روایت سرنوشت در فیلم قرمز
مرد در جوانی توسط زنی که دوستش داشت مورد خیانت قرارگرفت؛ او پس از سالها با استفاده از موقعیت خود به عنوان قاضی از رقیباش انتقام گرفت. این انتقام او را راضی کرد، اما همچنین او را مجبور کرد که با آگاهی از حقارت خود به زندگی ادامه دهد. همه این اتفاقات؛ زندگی از دست رفته، محرومیت از عشق و دوستی، نبود صمیمیت باهم شخص دیگری را ساختند.
بنابراین به نظر میرسد که آخرین بخش از سه گانه بزرگ، فیلم قرمز ، رسالهای در موضوع سرنوشت باشد. قرمز رنگ حالات انسانی است؛ گریهها و زمزمهها، عشق، اضطراب، پرخاشگری.
شما میتوانید آثار سینمایی جهان را در سایت پوفیلمو دنبال کنید.