در حالی که فیلم روانی (1960) آلفرد هیچکاک را به درستی میتوان اولین فیلم ترسناک مدرن نامید، فیلم کلاغها (1963) احتمالاً اولین فیلم مدرن آخرالزمانی است. فدریکو فلینی آن را “شعر آخرالزمانی” نامید. فیلم کلاغها نگرانکننده تر از Psycho است، زیرا هیچ وضوحی در پایان وجود ندارد. در واقع، فیلم اصلاً تمام نمیشود. در واقع هدف هیچکاک این است که شما معلق بمانید.
روند داستان فیلم کلاغها
«فیلم کلاغها» نام رمانی از نویسنده دافنه دو موریه در سال 1952 بود. داستان خانوادهای کشاورز در انگلستان که مدام در مواجهه با حملات خشونت آمیز پرندگان قرار میگرفتند. آنها چنان در معرض نابودی بودند که میتوانستند در این فرآیند خود را بکشند. در رمان به پایان یافتن جهان اطمینان داده میشود اما در فیلم پایان نامشخص است.
با این حال، فیلمنامه کاملا با رمان متفاوت است. تنها چیزی که در فیلم هیچکاک با اثر دافنه دو موریه مشترک است، موضوع حمله پرندگان است. هیچ یک از شخصیتها نیز نامی مشابه با شخصیتهای رمان ندارند.
زمینه فیلم کلاغها
هیچکاک در این فیلم از حمله واقعی پرندهها الهام گرفته بود. در 18 آگوست 1961، روزنامه سانتا کروز سنتینل خبری با تیتر “هجوم پرندههای دریایی به خانههای ساحلی” را منتشر کرد. این روزنامه مدعی شد که میلیونها پرنده به خودروها و ساختمانها در شهر کوچک کاپیتولا برخورد کردند و حتی سعی کردند وارد خانهها شوند.
همچنین صحنهای در فیلم کلاغها که پرندگان از طریق دودکش برنر به درون خانه حمله میکنند، ممکن است الهام گرفته از حادثه آوریل 1960 در لا جولا-کالیفرنیا باشد که در آن صدها پرنده از طریق دودکش به خانه یک زوج حمله کردند و ویرانی به بار آوردند.
در شهر بودگا در نزدیکی خلیج بودگا، کشاورزان به هیچکاک گفتند که چگونه کلاغها چشم برههای تازه متولد شده را درآوردند. این احتمالاً الهام بخش کشاورزی با چشمان بیرونزده در صحنهای از فیلم کلاغها بود.
عناصر فیلمهای هیچکاک
قطعا بر کسی پوشیده نیست که آلفرد هیچکاک به طور معمول در اکثر فیلمهایش، با کاوش در عناصر ماوراء طبیعی که روان شخصیت را مختل میکند به گوتیک میپردازد. گوتیک که در اواخر قرن هجدهم به عنوان یک سبک ادبی شناخته شد، جنبشی بود که بر مبارزه زنان با استفاده از وحشت روانی و ماوراءطبیعی تمرکز داشت. همچنین این سبک به یک عنصر اصلی در فیلم تبدیل شده است.
هیچکاک و بازنمایی شخصیت زن در سبک گوتیک
هیچکاک در فیلم کلاغها (1963)، از وحشت روانی در گوتیک برای کشف موضوع نقش زنان در جامعه استفاده میکند. در طول فیلم، چند گونه مختلف از پرندگان، مدت کوتاهی پس از ورود زنی از سانفرانسیسکو به شهر کوچکی به نام خلیج بودگا حمله میکنند. نام این زن ملانی دانیلز (تیپی هدرن) است و با کنوانسیونهای معمول زنان در دهه شصت مطابقت ندارد.
ملانی به جای اینکه به دنبال خانه دار شدن باشد، مستقل ماندن را انتخاب میکند و اغلب فعالیتهای آزاد خود را دارد. این ویژگیها ساکنان محتاط خلیج بودگا و لیدیا (مادر میچ) را عصبانی میکند.
در واقع فیلم کلاغها ملانی را که یک زن شورشی علیه نقش سنتی زنان است مجازات میکند. در نیمه دوم سکانس پایانی که حمله پرندگان رخ میدهد، مخاطب می تواند به وضوح ببیند که چگونه فیلم به بررسی گوتیک در زنانی می پردازد که به دلیل عاملیت داشتن مجازات میشوند و به دلیل تسلیم نبودن تنها میمانند.
درست در سکانس پایانی بلافاصله پس از اجازه دادن به تماشاگر برای مشاهده ویژگیهای ملانی به عنوان یک شخصیت زن رادیکال، ملانی مورد حمله شدید پرندگان قرار میگیرد. در طول 130 ثانیه بعدی، هر یک از ویژگیهایی که ملانی را برخلاف اکثر شخصیتهای زن فیلم در آن زمان مستقل میکرد از میان رفت زیرا او ناتوان از جلوگیری حملات شد. در حین حمله غیر از بال زدن پرندگان، تنها صدای دیگری که شنیده میشود، نالههای ملانی است. زیرا در مقابل چشمان مخاطب آرام آرام به عنوان یک نماد جنسی که مفلوک شدهاست تنظیم میشود.
زیباییشناسی کلی صحنه در سطح بصری، مانند نورپردازی و تأکید بر ایدههایی مانند مرگ، شناخت عناصر گوتیک فیلم را تشدید میکند.
رابطه پرنده و زن در دید هیچکاک
در سال 1959، آلفرد هیچکاک فیلمی با عنوان شمال از شمال غربی را کارگردانی کرد. این فیلم شرح حالات ناگوار راجر تورنهیل (کری گرانت) است. مردی که وقتی دستش را در لحظه نامناسبی برای احضار یک پیشخدمت بالا میبرد، با شخص دیگری اشتباه گرفته میشود. دلیل نیاز او به پیشخدمت تماس تلفنی با مادرش است که با او رابطه بسیار منحصر به فردی دارد.
سال بعد، هیچکاک Psycho (1960) را خلق کرد. داستان مرد جوانی که با مادرش “زندگی” میکند و با او پیوندی فوق العاده غیرعادی دارد. هیچکاک یک بار دیگر رابطه عجیب مادر و پسر را انتخاب میکند و این بار آن را با استعارههای فیلم کلاغها جفت میکند که همه در سر نورمن بیتس (آنتونی پرکینز) درهم تنیده شده است. نورمن یک تاکسیدرمیست سرگرمی است و دفتر متل او از پرنده پر شدهاست. علاقه نورمن به آنها با مادرش مرتبط است.
پیش از سال 1963، هیچکاک فیلم کلاغها را کارگردانی میکند. فیلمی ترسناک که در آن، پرندگان به تودهها حمله میکنند که تا حدودی پیچیدگی روابط زنان را نیز نشان میدهد. بدیهی است که فیلم کلاغها سراسر پر از نمادهای «اختهکننده» است.
با پوفیلمو مطالب سینمایی را دنبال کنید.