فیلم Dogtooth در اصل شامل پنج شخصیت بی نام است که در خانه ای زیبا و یک محوطه حصارکشی شده، در شهر و کشوری بی نام و نشان زندگی میکنند. والدین سه فرزند را بزرگ کردند: دو دختر و یک پسر. اما به دلیل بدبینی نسبت به دنیای بیرون و تأثیرات آن، به حبس در ملک و تحت کنترل گرفتن آنها پرداختند.
فیلم با گوش دادن بچهها به صداهای ضبط شده مادرشان که معنای نادرست کلمات را بیان میکند، شروع میشود. پدر و مادر میخواهند آنها را به زندگی در داخل ملک شرطی کنند.
تاثیر خانواده بر نظام شناختی در فیلم
خانواده میخواهد عمداً آنها را از دنیای بیرون ناآگاه نگه دارد. به عنوان مثال، به آنها میگویند که دریا یک صندلی چرمی با بازوهای چوبی است. بزرگراه یک باد بسیار قوی است. سفر یک ماده بسیار قوی است که برای ساختن کف استفاده میشود و کابین یک پرنده سفید زیبا است. مفهوم آزادی دستکاری شده است تا معنای جدیدی به آن داده شود، معنایی که هیچ کس اجازه نداشت آن را زیر سوال ببرد.
قوانین ایجابی خانواده در فیلم
همانطور که بعداً در فیلم مشخص شد، به بچه ها دستور داده شده است که با افتادن دندان نیش شان آماده باشند تا از ملک خارج شوند و تنها راه برای بیرون رفتن ایمن از آن، ماشین است.
درست مانند پدرشان که هر روز برای کار بیرون میرفت. والدین همچنین دروغی ساختهاند که در آن یک پسر دوم دارند، یک فرزند چهارم که برای اصلاح او را از خانواده طرد کردهاند تا سه نفر دیگر را تحت کنترل خود نگه دارند. خانواده مرتباً در حال پرتاب اشیاء در آن طرف حصار است. پسری که در فیلم میبینیم در تلاش برای رسیدن به او (نفر چهارم)، ساده لوحانه با حصار صحبت میکند.
روال فیلم dogtooth
بچهها در داخل ملک، بیشتر وقت خود را صرف «بازیهای استقامتی» میکنند، مانند ابتدای فیلم که در آن هر یک انگشتشان را در آب گرم نگه میداشتند. آنها باید از رذیلتهای فرضی که کودکان عادی هم سن و سالشان را فریب میدهد دور باشند؛ از جمله هر چیزی که میتواند آنها را با فرهنگ پاپ، فیلمها، آهنگها و حتی کتابها آشنا کند.
تنها آهنگی که گوش میدهند متعلق به خودشان است و تنها فیلمی که تماشا میکنند ویدیوهای خانگی است که خودشان فیلمبرداری میکنند. این به نوعی سرگرمی آنهاست. آنها حتی به خاطر سکوت در مقابل خشونت جایزه میگیرند.
در ازای تخلفات آنها تمرین بدنی و شنا در استخر خانه را با یک برنامه دقیق و در بهترین فرم بدنی انجام میدهند. به نظر میرسد که این خانواده با توصیف روزمرگی معنی جدیدی برای این کلمه تعریف میکند.
نقش کریستینا در فیلم dogtooth
اولین مورد شاید چند دقیقه پس از افتتاحیه فیلم، پدر را میبینیم که یکی از محافظان کارخانهاش، کریستینا (تنها نام عنوان شده در فیلم) را با چشمبند به خانه میآورد تا با پسرش رابطه جنسی داشته باشد. این احتمالاً برای ارضای تمایلات بدنی پسر و در کنترل نگه داشتن او است و حتی پدر برای همان به کریستینا پول میدهد. پدر نمی دانست که کریستینا مهره اصلی شکستن تعادلی است که او برای خانواده ایجاد کرده بود.
مصادره به مطلوب از شرایط و اتفاقات
والدین از کشته شدن گربه به نفع خود استفاده میکنند و ادعا میکنند که گربه در واقع یک موجود شرور است. خطرناک ترین موجود دنیای بیرون؛ برادرشان که هنوز دیده نشده است توسط گربه کشته شده. پدر با خون جعلی، آنها را متقاعد میکند گربه به او حمله کرده است. سپس خانواده در داخل ملک برای برادرشان در طرف دیگر حصار مراسم تشییع جنازه برگزار میکنند. پدر به خانواده یاد میدهد که چهار دست و پا (مانند سگ) زوزه بکشند تا خود را در برابر گربهها مقاوم نگه دارند. نوعی طنز خشن و در عین حال ناراحت کننده از این موقعیت ناشی میشود، چیزی که در فیلم dogtooth فراوان است.
حرکت شورشی کریستینا در فیلم dogtooth
بعداً، وقتی خانواده دور هم جمع میشوند تا سالگرد ازدواج والدین را جشن بگیرند، سه خواهر و برادر درگیر اجرا میشوند. در حالی که پسر با گیتار مینوازد و دختر کوچکتر استراحت را بهانه میکند، بزرگتر به رقصیدن خود ادامه می دهد. او با نافرمانی به حرکات «Flash dance» ادامه میدهد و موجب ناراحتی والدینش میشود. او در همان شب، با یک دمبل کوچک دندان نیش خود را میشکند و خون آلود در صندوق عقب ماشین پدرش پنهان میشود.
پدر در داخل و خارج از خانه به دنبال او میگردد، بقیه اعضای خانواده چهار دست و پا میشوند و شروع به زوزه کشیدن میکنند. اما پدر روز بعد با همان ماشین به سمت کارخانه میراند، و درست زمانی که دوربین به اندازه کافی در صندوق عقب ماشین حرکت میکند، صفحه نمایش تار میشود.
جرقه بیداری در فیلم dogtooth
دختر بزرگتر کسی است که از آن اسارت فرار کرده است. کاملاً واضح است که بزرگتر فرار کرده و در صندوق عقب ماشین پدرش خود را پنهان کرده است. او متوجه نادرستی نظامی که والدینشان ایجاد کردهاند شده است.
پس از تماشای فیلمهای هالیوودی که او با کریستینا مبادله کرده است فهمید که والدینش تأثیر بدی را در نظر می گرفتند. کشف او که تلفن یک انبار نمک نیست بخشی از بیداری او بود.
دید کارگردان در فیلم dogtooth
از قسمتهای اولیه فیلم، لانتیموس اشارههایی به نوعی «شورش» میکند که در فرزند بزرگ شکل میگیرد. تقریباً به نظر میرسد که او به نوعی از اتوپیای دروغینی که والدینش ایجاد میکنند آگاه بوده است.
او هواپیمای اسباب بازی را به بیرون از حصار پرتاب کرد تا تلاش کند به کسی درآن طرف برسد. پس از آن او بازوی برادرش را با چاقوی آشپزخانه برید که البته یک اقدام خشونت آمیز کنترل نشده بود. رقص او یک اقدام شورشی آشکار در مقابل والدینش بود. کندن دندان نیش هم به منزله رهایی و هم تمسخر تربیت فاشیستی والدینش بود.
اگر کریستینا را برهم زننده تعادل «طبیعی» آنها در فیلم dogtooth بدانیم، او با فرار، فقط در ظرف را فشار میدهد تا حقیقت آشکار شود. پدر در تلاشی ناموفق؛ برخلاف آنچه که به بچههایش یاد میداد برای جستجوی او در بیرون از خانه است. ماشین تنها راه خروج است. آن دو خواهر و برادر در آستانه خانه به زوزه کشیدن ادامه میدهند زیرا آنها کاملا شست و شوی مغزی شدهاند.
ما یک ربات میخواهیم یا یک انسان؟
یکی از غیر قابل انکارترین مضامین این روایت پیچیده در فیلم dogtooth، کنترل است: کاربرد بیش از حد آن یا فقدان آن. ما اساساً با فیلمی روبهرو هستیم که تحصیل در خانه را در بدترین، تاریکترین و پیچیدهترین حالت تحت شرایط والدینی بسیار پارانوئید به تصویر میکشد که معتقدند هر چیزی خارج از این حصارها عامل فساد است.
مثل این است که آنها یک رژیم توتالیتر را در درون آن دیوارها اداره میکنند: رژیمی که در آن احساس آزادی بیان و فعالیت اصلا وجود ندارد.
اکنون، کنترل اساساً به دو صورت عمل میکند: والدین با ناآگاه نگه داشتن و گمراه کردن آنها در مورد دنیای بیرون، تقریباً بچهها را از نظر بقا در دنیای بیرون فلج کردهاند و سازگاری آنها را با روشهایی غیر فیزیکی غیرممکن میکنند. از سوی دیگر، کودکان نیز تقریباً مطمئناً از دنیایی هرگز رویت نشده طرد خواهند شد.
ساختار مردسالارانه در فیلم dogtooth
این فیلم بوی ساختار مردسالارانه واپسروندهای را در خانواده میدهد که در آن نیازهای جنسی پسر برطرف میشود، حتی اگر خواهران برای آن پیشنهاد داده شوند. در حالی که اشارهای به انجام همین کار برای دختران وجود ندارد.
کلمه پایانی درباره فیلم dogtooth
داستان یورگوس لانتیموس درباره یک آرمان شهر با کاستی های آن و در نهایت سقوط آن، داستانی هرچند ترسناک اما موثر است. برای برخی در سراسر جهان، حتی ممکن است به خانه نزدیکتر باشد، جایی که سوء استفاده و کنترل همه چیز بخشی از تربیت است. تقریباً مثل این است که ملکی که این پنج نفر در آن زندگی میکنند، در سیارهای متفاوت است. حتی از نظر جغرافیایی نیز کاملا منزوی به نظر میرسد.
شاید به همین دلیل است که لانتیموس از افشای هر نامی، خواه مکان یا نام اعضای خانواده، خودداری میکند. این فیلم مطالعه دقیقی است درباره روابط افراد تحت محدودیت و چگونگی گسترش آنها. ممکن است این تصویر تاریک باشد، حتی در بخشهایی نیز کینه توزانه. اما میتوان با این تصور خود را آزمود و به آن فکر کرد.
برای خواندن مطالب سینمایی سایت پوفیلمو را دنبال کنید.