شیر شاه، سیمبا و پدرش هدف عموی تلخش قرار می گیرند.

شیر شاه جوان توسط عموی ظالمش که ادعا می‌کند پدرش را کشته است غرورش را از دست می‌دهد. در حالی که عمو با پنجه آهنین حکومت می‌کند، شاهزاده بیرون از ساوانا بزرگ می‌شود و با این فلسفه زندگی می‌کند: برای باقی عمرت نگرانی نداشته باش. اما زمانی که گذشته‌اش او را تسخیر می‌کند، شاهزاده جوان باید سرنوشت خود را تعیین کند: آیا او یک طرد شده باقی می‌ماند یا با دشمنان خود روبرو می‌شود و همان چیزی می‌شود که باید باشد؟

این انیمیشن دیزنی ماجراهای شیر شاه جوان، سیمبا، وارث پدرش  را دنبال می‌کند. عموی شرور سیمبا، اسکار، نقشه‌ای می‌کشد تا تاج و تخت موفاسا را با فریب دادن پدر و پسر، با انبوهی از حیوانات وحشی غصب کند. اما سیمبا فرار می‌کند‌ و  موفاسا کشته می‌شود. سیمبا در بزرگسالی بازمی‌گردد تا با کمک دوستانش تیمون و پومبا، سرزمین خود را از اسکار پس بگیرد.

خلاصه داستان شیر شاه

پس از مسح شدن به عنوان پادشاه بعدی جنگل، توله شیر جوان سیمبا، مشتاق است که جای پدر مغرورش موفاسا را به عنوان پادشاه بگیرد. این باعث می‌شود که عموی شرور سیمبا، اسکار، به او حسادت کند. اما زمانی که موفاسا به طور ناگهانی توسط اسکار به قتل می‌رسد، سیمبا احساس مسئولیت می‌کند و از خانه فرار می‌کند.

سیمبا  با دو طرد شده به نام‌های تیمون و پومبا ملاقات می‌کند. همچنین از روش‌های «هاکونا ماتاتا» استقبال می‌کند. سال‌ها بعد، سیمبا که دوست دوران کودکی‌اش نالا و بابون دانا رافیکی به او نزدیک می‌شوند، باید به خانه بازگردد تا سلطنت شیطانی اسکار را متوقف کند و سرنوشت خود را به عنوان پادشاه جدید رقم بزند.

تاریخچه و طرح شیر شاه

شیر شاه، شاهزاده دیزنی است که به عنوان جواهر انیمیشن تحسین شده است. از ویژگی‎‌های این انیمیشن داشتن یک طرح عالی، شخصیت‌های خنده دار و گیرا و مشهورترین موسیقی متن فیلم‌های کودکانه البته در مقایسه با فیلم‎‌هایی مانند Frozen می‌باشد.

طرح داستان ابتدایی و سرراست است، یک توله شیر جوان که نمی تواند صبر کند تا پادشاه صخره‌های غرور به او اعتراف کند، زمانی که عموی ماکیاولیستی و حسود او با کفتارها توطئه می‌کنند تا پادشاهی را غلبه کرده و دیکتاتوری را برپا کنند، خود را در شرایط تغییر زندگی می‌بیند.

سیمبا با دریافت مشاوره از مشاوران قدیمی خود (زازو و رافیکی) و کمک دوستان جدیدش، تیمون و پومبا، و هشدار غیرمنتظره یک چهره آشنا، در حالی که مسیرهای عشق را از طریق دوست دوران کودکی خود، نالا کشف می‌کند، ساوانا را می‌یابد.

از سلطنت وحشت اسکار و بازگرداندن نظم طبیعی به دایره زندگی

شیر شاه جوان در آفریقا متولد می‌شود، اما عمویش اسکار در صدددست یابی به تاج و تخت است. اسکار با کفتارها نقشه می‌کشد تا پادشاه موفاسا و شاهزاده سیمبا را بکشند و به این ترتیب خود را پادشاه کند. پادشاه کشته می‌شود و سیمبا توسط اسکار به این باور می‌رسد که تقصیر او بوده است و بنابراین با شرم از پادشاهی فرار می‌کند. پس از سال‌ها تبعید، او متقاعد می‌شود که به خانه بازگردد تا غاصب را سرنگون کند و پادشاهی را از آن خود کند و بدین ترتیب “دایره زندگی” را تکمیل می‌کند.

داستان شیر شاه در سرزمین پراید آفریقا اتفاق می افتد، جایی که یک شیر به عنوان پادشاه بر حیوانات دیگر حکومت می کند. با طلوع خورشید، همه حیوانات صخره پراید، خانه افتخار شیرها، احضار می‌شوند. رافیکی (رابرت گیوم)، ماندریل، از میان گله عبور می‌کند و از صخره پراید بالا می‌رود تا به دوستش، پادشاه موفاسا (جیمز ارل جونز) سلام کند.

موفاسا رافیکی را به همسرش سارابی (مج سینکلر) معرفی می‌کند. رافیکی به پادشاه آینده تعظیم می‌کند.

تلاش اسکار برای واپس راندن خاندان برادر

در همین حال، اسکار (جرمی آیرونز)، برادر کوچکتر موفاسا، به تنهایی پشت پراید راک غرق می‌شود. او به مقام پادشاهی برادرش حسادت می‌ورزد و از این که مفاسا وارث دارد و او  ندارد ناراضی است.

جوانی سیمبا

سیمبا که اکنون جوان است، یک روز صبح زود برمی‌خیزد و پدرش را وا می‌دارد تا برخیزد و سرزمین‌هایی را که قرار است بر آن حکومت کند به او نشان دهد. موفاسا از بالای صخره پراید نشان می‌دهد که هر چیزی را که نور لمس ‌کند پادشاهی آن‌هاست، به جز جایی در افق که در سایه پوشیده شده است. موفاسا به سیمبا می‌گوید که او از رفتن به آنجا منع شده است.

برای کسب اطلاعات از اخبار سینمایی به سایت پوفیلمو مراجعه کنید.

چرخه ی زندگی

در دشت، موفاسا به سیمبا می‌گوید که تعادلی در تمام زندگی وجود دارد که در نهایت به دور کامل می‌رسد. وقتی زازو با گزارش صبحگاهی ظاهر می‌شود، موفاسا از فرصت استفاده می‌کند و به سیمبا یک درس تند و تیز می‌دهد. همانطور که سیمبا آماده تلاش مجدد می شود، زازو ناگهان فریاد می‌زند که گروهی از کفتارها در سرزمین پراید دیده شده‌اند. موفاسا برای مقابله با آن‌ها عجله می‌کند در حالی که زازو سیمبا را به خانه می‌‏برد.

کنجکاوی سیمبا

سیمبا به پراید راک باز می‏گردد، جایی که اسکار در کمین است. سیمبا درباره سرنوشت خود برای پادشاه شدن به خود می‌بالد که اسکار بدون کوچکترین ذره‌ای اشتیاق به آن واکنش نشان می‌دهد. اسکار به طور معمولی، و هیجان سیمبا را تحریک می‌کند. می پرسد که آیا موفاسا در پیاده روی صبحگاهی آن‌ها محل سایه را به او نشان داده است؟ هنگامی که سیمبا پاسخ منفی می‌دهد، اسکار اضافه می کند که این مکان خطرناکی است که فقط شجاع ترین شیرها به آنجا می‌روند.

سیمبا بلند می‌شود و می‌گوید شجاع است؛ شیر شاه از عمویش می‌خواهد که به او بگوید چه چیزی آنجاست. اسکار با اشاره به قبرستان فیل ها، لغزش تصادفی زبان را می‌نمایاند. اما زیرکی سیمبا را می‌ستاید. او از سیمبا می‌خواهد که هرگز آن مکان را کشف نکند. اما اسکار به خوبی می‌داند که کنجکاوی سیمبا او را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

ماجراهای دیگر

سیمبا با دوستش نالا (نیکتا کالامه-هریس) ملاقات می‌کند. او در مورد یک مکان خنک به سرابی دروغ می‏‌گوید که اطراف چاله آب است. در طول راه، سیمبا و نالا با هم نقشه‌ای برای خلاص شدن از شر زازو طراحی می‌کنند که کار می‌کند.

سپس آن‌ها فرار می‌کنند، نالا مهارت‌های خود را به عنوان یک سنجاق متخصص نشان می‌دهد، قبل از اینکه خود را در قبرستان فیل‌ها بیابند. ناگهان زازو دوباره ظاهر می‏‌شود و از آن‏‌ها می‏‌خواهد که آنجا را ترک کنند. سیمبا با خندیدن در مقابل یک جمجمه بزرگ شجاعت خود را نشان می‏‌دهد. صدای خنده از درون می‏‌پیچد و سه کفتار ظاهر می‌‏شوند و توله‏‌ها را احاطه می‏‌کنند.

شنزی (ووپی گلدبرگ)، بانزای (چیچ مارین) و اد (جیم کامینگز) به این فکر می‌کنند که با توله‌ها چه کاری انجام دهند. توله‏‌ها و زازو برای لحظه‌‏ای فرار می‏‌کنند، اما زازو به عقب کشیده می‏‌شود و در دیگ بخاری فرو می‏‌رود. کفتارها در نهایت توله‏‌ها را در طاقچه‌‏ای گیر می‏‌اندازند. سیمبا سعی می‏‌کند غرش کند.

تلاش شیر شاه

کفتارها می‏‌خندند و به او می‌‏گویند که دوباره تلاش کند. هنگامی که موفاسا ظاهر می‏‌شود و قبل از فرار به کفتارها حمله می‏کند، یک غرش واقعی شنیده می‌شود. زازو دوباره در کنار موفاسا ظاهر می‏‌شود و سیمبا سعی می‏‌کند چیزی بگوید اما موفاسا با عصبانیت او را به خاطر نافرمانی عمدی سرزنش می‌‏کند و آن‏‌ها را به سمت خانه هدایت می‏‌کند.

در بازگشت به سرزمین پراید، موفاسا به زازو می‌گوید که در حالی که به سیمبا درس می‌دهد، نالا را به خانه ببرد. سیمبا ترسو و ملایم به سمت پدرش می‌رود و متوجه می‌شود که پنجه پدرش بسیار بزرگتر از مال اوست. او به خاطر نافرمانی عذرخواهی می‌کند اما می‌گوید که فقط می‌خواست  شجاع باشد. موفاسا به سیمبا می‌گوید که او فقط زمانی شجاع است که لازم باشد. زمانیکه آنها آشتی می‌کنند، موفاسا به سیمبا می‌گوید که تمام ستارگان در آسمان شب، ارواح پادشاهان گذشته هستند و آن‏‌ها همیشه در آنجا خواهند بود تا او را راهنمایی کنند.

دعوا در قبرستان

پشت در قبرستان کفتارها زخم هایشان را می‌لیسند و با هم دعوا می‌کنند. دعوای آن‌ها توسط اسکار شکسته می‌شود.

او که از اینکه کفتارها نمی‌توانند توله‌ها را از بین ببرند، عصبانی شده، طرحی را پیشنهاد می‌کند که هم سیمبا و هم موفاسا را ​​از تاج و تخت حذف کند.

روز بعد، اسکار سیمبا را از طریق یک دره اسکورت می‌کند و او را در نزدیکی صخره‌ای که در سایه یک نهال قرار دارد قرار می‌دهد و به او می گوید که موفاسا در حال برنامه ریزی یک سورپرایز برای او است.

اسکار به سیمبا دستور می‌دهد تا زمانی که موفاسا را ​​می‌آورد سر جایش بماند و به او پیشنهاد می‌کند؛ در زمانی که کسی نیست، غرش خود را تمرین کند. درست بالای دره، سه کفتار با گله عظیمی از حیوانات وحشی در کمین نشسته اند.

همانطور که سیمبا منتظر می‌ماند و روی غرش کوچکش خفه می‌شود، آفتاب پرست از درخت پایین می‌آید.

سیمبا تمرین می‌کند که در آن غرش کند، در نهایت صدا آنقدر بلند می‌شود که آفتاب پرست را می‌ترساند و صدا در اطراف دره پژواک می‌کند. زمین شروع به لرزیدن می‌کند و سیمبا به بالا نگاه می‌کند تا گله حیوانات وحشی را ببیند که مستقیماً برای او از دره حرکت می‌کنند.

کمک شیر شاه

شیر شاه فرار می‌کند در حالی که اسکار  در همان نزدیکی به موفاسا هشدار می‌دهد که در تنگه ازدحام وجود دارد و سیمبا همان پایین است. سیمبا موفق می‌شود درخت شکسته‌ای را بگیرد و خود را بالای شاخ حیوانات وحشی قرار دهد در حالی که موفاسا پایین می‌رود و در کنار حیوانات می‌دود.

پس از لحظه‌ای پرتنش، سیمبا پدرش را تماشا می‌کند که به کنار دره می‌پرد، پنجه‌هایش را در خاک فرو می‌کند و در دامنه تپه تلاش می‌کند.

همانطور که موفاسا به بالا نزدیک می شود، اسکار را می بیند که بالای سرش ایستاده است. او درخواست کمک می کند، اما اسکار پنجه هایش را در پنجه هایش فرو می‌کند و با تمسخر او را هل می‌دهد. سیمبا با درماندگی نظاره گر سقوط موفاسا روی گله‌ی کوبنده است.

درباره‌ی horie

همچنین ببینید

بچه های بد

انیمیشن بچه های بد | The Bad Guys 2022

آیا فیلم بچه‌ های بد برای کودکان مناسب است؟ نقد و بررسی فیلم بچه های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *