آثار ساخته شده توسط کارگردان مشهور آمریکایی مارتین اسکورسیزی شایسته تقدیر است. تقریباً هر فیلم تلاشی منحصربهفرد برای توصیف زندگی بشری است که مزایا و معایب آن را نشان میدهد. باید شاهکاری خلق کرد که در آن هر حرکت دوربین و فریم، هدف و مکان خاص خود را داشته باشد.یکی از این فیلمها، فیلم رفقای خوب او در سال 1990 است.
فیلم «رفقای خوب» با بازی رابرت دنیرو، ری لیوتا و جو پشی همچنان مورد توجه است. اثر مهمی از اسکورسیزی است به دنیای سینماتوگرافی گانگستری بازگردد و تغییر مهم دیگری در حرفه خود داشته باشد.
نماهای فیلم رفقای خوب
فیلمها از تعدادی نما تشکیل میشوند که هدف آنها ایجاد یک صحنه کامل و آموزنده است. ویژگی عجیب فریمها و زوایا در فیلم رفقای خوب جزییاتی است که کارگردان در هر فریم لحاظ کردهاست. اسکورسیزی بیننده مطلع را دوست دارد.
باید به قابهایی که کارگردان برای بیان « انرژی دنیای واقعی» استفاده میکند توجه خاصی داشت. نکته این است که حتی فریمهای ابتدایی فیلم نیز ممکن است به راحتی مخاطب را خسته کنند.
به عنوان مثال، قاب زمانی که سه شخصیت اصلی، هنری، جیمی و تامی در ماشین هستند کارگردان میخواهد بگوید که آنها از طریق دوستی، تجارت و اعتماد با هم ارتباط دارند. لازم است در همان ابتدا بر این ارتباط تأکید شود.
عکس وقتی که کارن اسلحه را در دست گرفته و از بالا به پایین نگاه میکند: کارگردان میخواهد ایده انتخاب انسانی را زمانی رو کند که یک دختر جوان متوجه میشود چه چیزی در انتظارش است. در واقع او یک انتخاب دارد و باید تصمیم بگیرد. تصمیم او بر اساس احساسات و عواطف بود.
شلیک زمانی که کارن اسلحه را به سمت هنری میگیرد تا او را به دلیل خیانت بکشد. تفنگ فقط یک سلاح نیست. بلکه نمادی است که نباید به رسمیت شناخته شود و البته همچنان نقش اصلی را ایفا میکند. صحنهای که مرد سیاهپوست توسط تامی در عرض چند ثانیه تیراندازی شد. شات انتخاب شده، ناتوانی زندگی و ناتوانی انسان در کنترل رویداد را تعریف میکند. در نهایت، تیراندازی با دو جسد در ماشین صورتی این یک نوع پیام در قالب یک قتل بود، یک قتل ظالمانه.
زاویه در فیلم
اهمیت زوایای فیلم رفقای خوب نیز باید مورد بحث قرار گیرد. زوایای دوربین به عنوان بخش اصلی زبان بصری فیلم در نظر گرفته میشود. حتی اگر فردی نتواند پیام یا لحن شخصیت را درک کند، نکات کارگردان به تعریف ماهیت کمک میکند.
به عنوان مثال، یک زاویه هم سطح، وقتی هنری در خانه آشپزی میکند که شخصیت را با خواستههای ذاتی افرادی که باید زندگی کنند، کار کنند، ارتباط برقرار کنند و اعمالشان را تحلیل کنند، عادی می کند. یک زاویه کم؛ وقتی هنری با بیلی باتز مرده نزدیک ماشین می ایستد توسط کارگردان استفاده می شود تا تاکید کند که این شخصیت چیزی برای گفتن به مخاطب دارد و قطعا شنیدن داستان او جالب خواهد بود. زاویه بالایی که کارن با گریه کردن متوجه میشود که شوهرش دستگیر شده و باید چند سال را در زندان بگذراند، چنین زاویهای برای توصیف ناامیدی شخصیت استفاده میشود.
حرکت در فیلم رفقای خوب
درخشانترین نمونه ترکیب دوربین و حرکت بازیگر، زمانی است که هنری به کوپاکابانا میآید: او هنوز به حرکت خود ادامه میدهد، مردم باید برای رسیدن به اهداف خود عجله کنند، کنترل رویدادها سخت است. کارگردان میخواست از سوژههای متحرک بیشتر برای استفاده از دویدن به عنوان نماد تغییرات کنونی و نیازهای جامعه استفاده کند.
اپتیک و فوکوس دوربین
سه تکنیک اپتیک در فیلم استفاده میشود: فوکوس کم عمق که تاکید بر یک تصویر است، فوکوس عمیق زمانی که همه تصاویر در فوکوس هستند. فوکوس پرسپکتیو که معادل حرکات دوربین، دید مورد نیاز را نشان میدهد.
به عنوان مثال، تمرکز عمیق در رستوران مشاهده میشود که به راحتی میتوان شخصیتهای اصلی و همچنین افراد پس زمینه را تشخیص داد زیرا شخصیتهای اصلی به اندازه کافی قدرتمند نیستند که از جمعیت جدا شوند. کارگردان میخواهد نشان دهد که اگرچه این سه نفر نقشهای اصلی را بازی میکنند، اما هنوز هم تعدادی از افراد هستند که همان نقشها را در جامعه ایفا میکنند.
زمانی که کارن اسلحه را به سمت هنری میگیرد از فوکوس کم عمق استفاده میشود. تصویر تفنگ واضح نیست، زیرا کارگردان تصمیم میگیرد تا به واقعیت صرف اسلحه اشاره نکند و همچنان بر اهمیت آن در داستان تاکید دارد. تمرکزهای پرسپکتیو در فیلم مکرر است زیرا کارگردان داستان را معرفی میکند و آن را از همه جنبهها توصیف میکند.
ترکیب بندی فیلم
همه چیز در مورد نحوه چیدمان اجزا به گونهای است که مخاطبان برای تماشای فیلم آزاد باشند. برای موفقیت در آهنگسازی یک فیلم، کارگردان باید تواناییهای خود را در پیوند دادن هر قطعه از اثر با معنا نشان دهد و اسکورسیزی نشان میدهد که یک ترکیب بندی عالی چگونه باید باشد.
این داستان فقط درباره گانگسترها نیست، بلکه مجموعه ای از موضوعاتی مانند دوستی،مشارکت، تجارت، عشق، رابطه جنسی، مواد مخدر و غیره است. اسکورسیزی نماها را نشان میدهد و حتی اگر همه نماها کامل و معنادار نباشند، هر یک از جزئیات نقش مختص خود را دارد.
ضرورت فیلم رفقای خوب
هدف اصلی از هر برداشت طولانی، ایجاد اثر دراماتیک یا روایی است، و در رفقای خوب یکی از این نماهای قابل توجه قدم زدن کارن و هنری در کوپاکابانا است. کارگردان با چنین برداشتی طولانی نشان میدهد که کارن باید برای چه چیزی آماده باشد: او با میل به مشاهده زندگی گانگستری وسوسه میشود و هنری مجذوب این ایده میشود که میتواند این جهان را باز کند.
استوک فیلم و تناژ رنگها
در فیلم رفقای خوب رنگها معمولاً متغیر بودند. به عنوان مثال، صحنههای تیرهتر (زمانی که شخصیتها پس از قتل بیلی باتز در ماشین هستند) به نظر میرسد که بیشتر اشباع شدهاند تا بر جنبه دراماتیک فیلم تأکید شود، اما در شرایط نوری مناسبتر، رنگ انتخابی نقطهای خواهد بود.
موفقیت نورپردازی در فیلم
در صحنهای که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، زمانی که هنری و کارن در کلوپ شبانه قدم میزنند، میتوان مشاهده کرد که کارگردان تا چه حد از نورپردازی به خوبی استفاده میکند. در نتیجه چنین انتخابی، به نظر میرسد تعاملی که بین نور و سایه صورت میگیرد، بیانگر ایده دوگانگی است که ذاتی زندگی انسان است. هنری به سرعت یک پروانه است که نمیتواند خطر تاریکی را تعریف کند.
البته این تنها نمونه از نحوه استفاده از کلیدهای مختلف نورپردازی در فیلم نیست. اسکورسیزی با کمک نورپردازی مناسب، آنچه را که در ذهن شخصیتهایش است به اشتراک میگذارد. صحبت از نورپردازی در فیلم، یادآوری یکی از اولین صحنه ها ضروری است. قرمزی کلی در شات نشانه امید، رمز و راز و سرنوشت انسان است. کارگردان اعتراف می کند که این داستان زمینههای خود را دارد و هدف فیلم افشای تعدادی ایده است که با زندگی، احساسات و اهداف انسان مرتبط است.
نتیجه
ارزیابی پرسپکتیوها، ترکیببندیها، نورپردازی، قابها و… کمک میکند تا بر جنبههای اصلی فیلم تاکید شود همچنین هدف واقعی کارگردان مشخص شود. هر صحنه ترکیبی منحصر به فرد از یک ایده و تکنیک است.
اخبار سینمایی را در سایت پوفیلمو دنبال کنید.