چه چیزی فیلمها را آنقدر جذاب میکند که در طول 100 سال قدمت کوتاه، مردم به دنبال تمایل بیشتر نسبت به آن اثرهستند؟ آنچه در سینما مهم است نحوه نمایش داستانها و فیلمها است. با استفاده از میزانسن، یک سیستم عنصری فیلم، شامل عناصر طراحی مانند نورپردازی، صحنه، وسایل، لباس و آرایش در عکسهای جداگانه، فیلمسازان میتوانند محتوا و موضوع خود را به طرز ظریف تری بیان کنند. اطلاعات فیلم midnight in Paris را در سایت پوفیلمو بخوانید.
یکی از نمونههای عالی استفاده از میزانسن میتواند فیلم midnight in Paris به کارگردانی وودی آلن باشد. داستان جادویی این فیلم درباره فیلمنامه نویس هالیوودی است که در دهه 1920 آرزوی زندگی در پاریس را داشت. او در واقع بعد از نیمه شب در پاریس به عصر طلایی خود سفر کرد. این فیلم روایت عاشقانه قهرمان داستان با نامزدش با دختری است که در 1920 در پاریس با او مواجه شد.
جزئیات صحنه فیلم midnight in Paris
در فیلم midnight in Paris، وودی آلن از یک آهنگ کامل و در کل شصت عکس که زندگی بینندگان را در پاریس نشان میدهد، استفاده میکند: از روز تا شب. رنگ تمکل تصویر به رنگ زرد گرم است که در ترکیب با مناطق سبز تغییر میکند و حس نوستالژی عاشقانه فرانسه را به نمایش میگذارد. وقتی تماشاگران هنوز درگیر صحنههای افتتاحیه زیبا در اطراف پاریس هستند، ژیل، قهرمان داستان، عشق خود را به این شهر نشان میدهد. این پلی است بین قهرمان و مخاطبان؛ که احساسات مشترک را در همان نقطه منتقل میکند. وقتی اینز، نامزد گیل، به گفتگو اضافه میشود، قطع ارتباط بین ارزش این دو شخصیت به بینندگان این دید را میدهد که چه اتفاقی ممکن است برای نامزدی آنها در پایان داستان بیفتد.
جزئیات داستانی فیلم midnight in Paris
درست بعد از اینکه گیل در مورد اینکه ” [پاریس] چقدر زیر باران زیباست …” و هنرمندان و نویسندگان در دهه بیست صحبت میکند؛ اشاره میکند که همه چیز را در بورلی هیل تنها برای حرکت رها خواهد کرد. پاریس در حال اجرا بر روی صفحه نمایش، سیاه و سفید فضای عظیمی از تخیل را برای مخاطب باقی میگذارد. اما با استدلال علیه گیل، صدای اینز تخیل را به واقعیت تبدیل میکند. او نمیداند “باران چقدر عالی است؟” و “خیس شدن چه قدر خوب است؟”. با مطرح شدن درگیریهای بین گیل و اینز، تضاد بین رویا و واقعیت نیز در طول راه شدت میگیرد.
نیمه شب در پاریس به کارگردانی وودی آلن یک مثال عالی برای استفاده از این استراتژیها است. این یک داستان روایی در مورد فیلمنامه نویس هالیوودی است که در سال 1920 آرزوی زندگی در پاریس را داشت. با کمال تعجب، او در واقع پس از نیمه شب در پاریس به عصر طلایی باز میگردد.
نشانه در فیلم midnight in Paris
در طول فیلم، تدارکات و لباسها برای مخاطب در چه دورهای از داستان اتفاق میافتد. هنگامی که گیل برای اولین بار در زمان به دهه 20 سفر میکند، ماشین زرد نمادی از نمایش معروف آثار هنری دهه 20 ،”گتسبی بزرگ”، است. این خودروی زرد رنگ، دوبار دیگر که گیل به عقب سفر میکند دیده میشود. افراد داخل اتومبیل فرانسوی صحبت میکنند. ویژگیهای آنها باعث میشود که اتفاق غیرعادی رخ دهد.
پس از ورود به مهمانی، سبک دکوراسیون داخلی اتاق، زنانی که مانند فلپرها لباس میپوشند و موسیقی پس زمینه؛ هدف بازآفرینی دنیایی در دهه 1920 است. شخصیتهای مشهوری که گیل در طول ماجراجویی خود ملاقات میکند، همگی دارای جزئیات متمایزی هستند که به تماشاگران کمک میکند تا هریک را متمایز کنند: فیتزجرالد موهای فرفری کوتاه بلوند دارد و با یک لیوان در دست میگردد. همینگوی اصلاح نکرده است و خیلی معمولی تر از هنرمندان دیگر لباس پوشیده است. دالی سبیل دیوانه وار و عصای نمادین جمجمه اش را دارد.
پس از بار سوم که گیل به دهه 20 برمیگردد، به طور تصادفی با آدریانا به دهه 1870 سفر میکند. مشابه دو بار اول، این بار نیز با نوعی حمل و نقل شروع میشود. با این حال، این بار یک کوپه است. همچنین، نحوه لباس پوشیدن افراد نیز تغییر چشمگیری دارد. لباسهای زنانه با لباس بزرگ سنگین و پیچیده با کلاههای بزرگ، جای دامنهای بلند؛ صاف و گشاد با پر تزئین شده است.
موفقیت وودی آلن در فیلم midnight in Paris
پرتره وودی آلن از ویژگیهای گیل به عنوان فیلمنامه نویس “موفق” در هالیوود، تصویر یکی از مشهورترین نویسندگان دهه 20 را برای مخاطبان فراهم میکند، فیتزجرالد. هر دوی آنها داستان نویسندهای را به اشتراک میگذارند که دارای یک همسر دوست داشتنی اما دیوانه هستند و مجبورند استعداد خود را در حرفه محبوب خود (فیلم در مورد گیل) از بین ببرند تا بتوانند زندگی لوکسی را برای همسرش فراهم کنند، اما سپس پشیمان می شوند.
آنها تصمیم میگیرند تا رمان عصر خود را بنویسند. این تصویر مشابه بینندگان را برانگیخت که شاید در پایان داستان، گیل نیز پایان غم انگیزی مشابه اسکات فیتزجرالد داشته باشد. با این حال، پس از ماجراجویی او در دهه 20 و زمانهای گذشته رویای گیل در مورد گذشته خراب میشود و او تصمیم میگیرد از نامزد خود جدا شود.
وقتی زنگ نیمه شب دوباره به صدا در میآید، گیل به تنهایی در خیابان قدم میزند و با دختری که در مغازه ضبط خانههای قدیمی دید، ملاقات میکند. نام او آدریانا است که نام همان دختری است که گیل در دهه 20 ملاقات کرد. در مقابل نامزد سابقش، آدریانا بدش نمیآید که نصف شب زیر باران برود.
عشق و سفر به آینده
گیل در واقع فکر میکند که پاریس حتی وقتی باران میبارد زیباتر است. صدای زنگ علامتی است که مخاطبان را به فکر میاندازد به زمانی که ماجراجویی گیل تا دهه 20 ممکن است دوباره شروع شود. اما وجود آدریانا در این صحنه الگوی سفر به گذشته را میشکند. این بار زنگ علامت این است که گیل مایل است قدمی به جلو برداشته و به آینده برود.
در ادامه فیلم، وودی آلن از همه منابع و استراتژیها برای ایجاد یک ماجراجویی در زمان حال و گذشته استفاده میکند که در نهایت به آینده منتهی میشود. در فیلمها همه موسیقیها، لباسها، زبانها برای رسیدن به یک هدف است: ایجاد توهم آنچه روی صفحه نمایش میتواند به واقعیت بپیوندد.